دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم
بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم
فردا كه كسي را به كسي كاري نيست
دامان حسين اگر نگيرم چه كنم
مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد
وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید
مــردم کتـیبه هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟
«باز این چه شورش است که...عالم» بیاورید
در شبِ قتلِ تو هر کس که ز تو عهد گسیخت
صرصرآسا ز برت جانب دوزخ بگریخت
خاکِ خذلان به سرِ خویش به زارى مى بیخت
بر لبِ خشکِ تو آبی پسرِ سعد نریخت
با وجودى که بود ساقیِ کوثر پدرت
ای به خورشیدِ رخت خلقِ جهان چون حربا
وى گلِ باغِ نبى ، خامسِ بر آلِ عبا
مادرت فاطمه کو تا نگرد بر غربا ؟
خبرِ قتلِ حسین را ببر اى بادِ صبا
به سرِ تربت زهرا ، اگر افتد گذرت
جمله استاده درِ خیمه ها بر سر زنان
کودکانی تشنه لب ،نیمه جان، غرق فغان
در حرم از هجر او محشر کبرا به پاست
تو ماهی و از نور و صفالبریزی
دریایی و در کام عطش میریزی
دستان تو هرروز اگر قطع شوند
با نام علی ( ع ) دوباره برمی خیزی
یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش
یک جام از آن باده نابش دادند
چون با لب تشنه حاجت آب نمود
با تیر سه شعبه اى جوابش دادند
از آسمان ناقه چو باران چكيده ام
پايم سرم تمام تنم درد مي كند
از بس كه زجر در دل صحرا كشيده ام
در خانه خولی عجبا ایه نور است
یا راس حسین است که مصباح تنور است
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست
هی گریه نکرد! هی ننالید اصغر
دیگر نگران نباش آرام بگیر
آسوده تر از همیشه خوابید اصغر
نظرات شما عزیزان: